-
وتکرار پشت تکرار
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 13:44
ذهنم آشفته، خواب هایم پریشان، خنده هایم فتوشاپی ، درد و دل هایم با دیوار فیس بوک و وبلاگ ! میزان همدردی ها هم با لایک و کامنت !!! وتکرار پشت تکرار
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 13:43
خیلی وقته که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشم نه کسی از کنارم بره حوصله دارم نازشو بخرم که برگرده.. آدم بی احساسی نیستم بی معرفت و نا مرد نیستم یه زمانی یه کسایی وارد زندگیم شدن که یه سری بــــاورامو از بین بـــردن!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 17:30
بہِتریـن لـذتـےڪہِ تـوے בنـیـا ہِست ایـنـہِ ڪہِ . . . بـدونـے یہِ نـفـر خـیـلـے בوسِـت داره....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 16:46
بہِتریـن لـذتـےڪہِ تـوے בنـیـا ہِست ایـنـہِ ڪہِ . . . بـدونـے یہِ نـفـر خـیـلـے בوسِـت داره....
-
به سلامتی
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 16:40
به سلامتی اونایی که هم دل دارن هم معرفت اما کسی رو ندارن... به سلامتی اونایی که تک پرن و با هر آشغالی نمیپرن... به سلامتی تلخی روزگار که خیلی چیزارو میشه خواست اما نمیشه داشت... به سلامتی اونایی که غرور دلشون له میشه ولی به حرمت رفیقشون فقط خون دلشو میخورن وبه سلامتی تو عشقم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 16:30
فرقـی نمـی کند !! بگویم و بدانـی ...! یا ... نگویم و بدانـی..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جای جهان جا داری ...! جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.: دلــــــــــــــم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:57
دوست پسر خوبه ولی نه واسه خواهر مانتو کوتاه و تنگ خوبه ولی نه واسه خواهر مهمونی رفتن خوبه ولی نه واسه خواهر لب پرتز خوبه ولی نه واسه خواهر لباس باز و ....... خوبه ولی نه واسه خواهر مشروب خوردن خوبه ولی نه واسه خواهر تا 12 شب بیرون بودن عادیه ولی نه واسه خواهر پسرهای روشن فکر دو نوع هستند یا خواهر ندارن یا همه چیز واسه...
-
راستی خدا
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:50
راستی خدا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
-
به تاراج رفته
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:49
روزها یکی پس از دیگری به پایان می رسند... و در پی روزها عمر من... خسته نباشی سرنوشت....! می بینی؟! دست در دستان تو تمام راه را بیراهه رفتم شنیدم کسی میگفت: چشمانت را ببند! اعتماد کن... به قیمت تمام روزهای رفته چشم هایــم را بستم... اعتماد کردم...! بهای سنگینی داشت اعتماد ! روزی... چشمانم را باز کردم؛ چیزی به نام...
-
گاهی وقتا
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:21
گـاهـی وقـتـا دلـم فـقـط سـنـگـیـنـی نـگـاهـت رو مـیـخـواد که زُل بـزنـی بـهـم و مـ ـن بـه روی خـودم نـیـارم . . . لینک تصویر: http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/08/naghmehsara.ir0gh.jpg" href="http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/08/naghmehsara.ir0gh.jpg">
-
گلایه ای ندارم
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:18
گلایه ای ندارم از غرق شدن! تاوان لحظه هایی ست که بی گدار به آب زدم...
-
غم نویس نیستم..
جمعه 25 مردادماه سال 1392 14:30
غم نویس نیستم... فقط گاه و بی گاه.... آب و هوای دل را مکتوب می کنم... همین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 02:17
به کودک فال فروش گفتم: چه میفروشی؟ گفت: به آنهایی که در امروزشان مانده اند فردا را میفروشم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 02:04
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد !! چند وقتیست از "حالم" بی خبرم
-
زیادی می شوی …
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:53
زیاد خوب نباش … زیاد دم دست هم نباش ... زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی … آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند … زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
-
پابرهنه میروی
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:52
بنـــد دلـــم را به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم که هر جـــا رفتـی دلــم را با خود ببری غــــافل از اینکه تو پـــا برهنـــه می روی و بی خبــــر…
-
لرزه خربزه های نخورده
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:51
عمریست نشسته ام پای لرز خربزه هایی که هیچوقت یادم نمی آید کی؟! خوردمشان…
-
بهره میخواهند...
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:50
دلت را به هر کسی نسپار ، این روزها بعضی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند …
-
#زن ظریفـــــــــــــــــــه نه ضعیفه
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:50
# زن ظریفـــــــــــــــــــه نه ضعیفه … ضعیف اون مردیه که یک ساعت نمیتونه چشم و دلش رو نگه داره …
-
پاپوش
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 00:49
مردم این شهر چقدر خوبند ! دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند …
-
گران تمام شدی...
جمعه 4 مردادماه سال 1392 15:09
ارزان تر از آنچه که فکرش را بکنی بودی ، اما برای من گران تمام شدی
-
در خاطرش جایی دارم...
جمعه 4 مردادماه سال 1392 13:23
در خاطرش جایی دارم... دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی جواب سلامم را هم نمی دهد دلم تنگ همان کسی است که وَقتی از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند دلم تنگ است...تنگ نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 03:56
هیــــــــــــــــــــــــــس! ساکت! یه کف مرتب به افتخارش …! چه با احساس منو گذاشت و رفت…
-
شروعی دوباره
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 03:25
مدتـــهاســـت دلـــم شـــروعــی تـــازه میخــــــواهــد . تــو بیـــــــا . . مــــــرا دوبـــــاره آغـــــــاز کـــن .....!!
-
ببینم و...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 03:00
گــــفته باشــــم !.!.! مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛ تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد ! سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
-
سرد...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:59
سرد است اما سرما نمی خورم تو نگران نباش کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده است
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:59
به تو که فکر می کنم بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم سیاه لشکری بودم در عشق تو و فکر می کردم بازیگر نقش اولم … افسوس…
-
هرجور راحتی
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:47
شنیدن “ هرجور راحتی ” از اونی که عاشقشی.... از سیلی دردناکتره !
-
گـــ ــاهــــی
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:29
گـــ ــاهــــی دلم بــرای زمـــ ـانی کــه نمیشناختمت تنـــگ می شود
-
اهای پسر..
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:19
بایــــב بــــه بعضــــے پســــرا گفــــت : آهــــاے پســــر ... حواســــت باشــــه ...! ایــــטּ בختــــرے کــــه بــــه تــــפ בل בاבه , خیلے هــــا בر " آرزوے نیــــم نگاهــــش " هستنــــב ... لیاقــــت בاشتــــه بــــاش ..............!