زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد......

صدای سکوتــــــــــــ

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد......

صدای سکوتــــــــــــ

گردهـــــــــــــــــــــ

زمین گرده یعنی بامن شروع کردی با منم تمومش میکنی بازم میل خودته برو دوراتو بزن!

خوابم نمیبره

خوابم نمیبره..دلم براش تنگ شده¡! کاش یکم بیادم بود! وای خدا وقتی یاد بی رحمی هاش می افتم آتیش میگیرم! اون قسمت یکی دیگس!

دلم به چی خوش بود

دلم خوش کردم به مهربونیش، دریغ از یک لبخند،دریغ از یک نگاه،دریغ از اندکی محبت!..دلم رو خوش کردم! به قول خودش:دل خوش سیری چند؟

یه وقتایی

یه وقتایی دلم میخوادیکی ازپشت سرچشماموبگیره وازم بپرسه اگه گفتی من کیم؟من هم دستاشوبگیرم وبگم هرکی هستی بمون که خیلی تنهام!

شور میزند.....

چه “شوری” میزند دلم وقتی… در چشم دیگران انقدر “شیرین” میشوی !

سرما

هوا سرد است اما سرما نمیخورم تو نگران نباش ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده است . . .

صدقه

مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن سرم میاد ! .

گفت : دوستت دارم

گفت : دوستت دارم هر چه گشتم مثل تو پیدا نشد گفتم : خوب گشتی ؟ گفت : آره گفتم : اگه دوستم داشتی نمی گشتی . . .

درخت میمونمــــــــــــــــــــــــــ

من درختت میمونم تو تبر هم که بشی و بخوای منو قطع کنی آخرش یا دستمال میشم واسه اشک چشمات یا قلم و کاغذ میشم واسه دلتنگیات .

عادتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

عادت ! چه طعم تلخی دارد وقتی آن را با عشق اشتباه میگیری !

جـور مـیـکـنـد خـدا در و تـخـتـه

جـور مـیـکـنـد خـدا در و تـخـتـه را بـا هـم آن طـور کـه تـو و مـرا آشـنـا کـرد ؛ تـو شـدی خـاطـره سـاز و مـن خـاطـره بـاز

عجب دنیای عجیبیست!

درنگ عجب دنیای عجیبیست! رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود زمانی که گفتی”برو” چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود .

به انگشتانم که مینگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . . . !

شقایق سهراب

اى دوست ! تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابى ! تا تو هستى زندگى باید کرد . . .

هیچ میدانستی زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . .

با هم باشیم نه یک سال بلکه یک عمر بگذار آوازه ی با هم بودنمان چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر جدایی مان شرط بسته بودند . . .

. گاهی اوقات بی قانونی ؛ عجیب بیداد می کند در عاشقی یکی دور می زند …!! اما دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد …!

الزایمر..

نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق ! از روزی که مبتلایت شدم خود را از یاد بردم . . .

رسانانیست..

آب رسانا نیست وگرنه زیر باران به تو رسیده بودم . . . .

تمام شد..

قرعه کشی تمام شد تو به اسم دیگری درآمدی تقدیر جای خود اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی . . .

من و..

هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان “خــُسـرو” و “شیـــرین” . . . “لیـلی” و “مـَجنــون” “رامیـن” و “ویـس” . . . “پیــرمــَرد” و “پیرزَن” “تــو” و “اون” . . . “مــَن” و “تــَنهـآیی . . .”

پدیده ای غریب

انسان پدیده ای غریب است : به فتح هیمالیا می رود به کشف اقیانوس آرام دست میابد ، به ماه و مریخ سفر می کند تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن را کشف کند و آن دنیای درونی وجود خود است . . .

قرص..

اگر دلتان «قرص» است ،از «دردسر» نترسید . . .

اشک...

اشک های کسانی را که گریان به نزدت می آیند را با نازش پاک کن . . .

سوگند...

به خطوط دستانم سوگند در چشم هایت چیزی هست که شانه هایت را صلیب می کشد!!! این رسم اش نبود آقا! من دوست ندارم به نامردها خیره شوم چراکه قلبم سرشار از حقیقت است و دست های مبهم تو این را خواهند فهمید! احساس می کنم چیز منفردی در انزوای دست های مبهم تو مرا نشانه می رود   

چکه  

         چکه  

 

                     چکه...

بــه خاطراتــت بگـــو ...

بــه خاطراتــت بگـــو ...

اینقــدر تــوی دست و پای من نباشند...!!

دیروز یـکبار دیگر ,


جلوی همان نیمکت همیشگی ,


زمین خوردم..!..............!!

فقط اینقد...

فـقـطـ انـقـدر قــدر هـمـدیـگـــرو بـدونـیــم....

به دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  می گویم آن یوسفی که به کنعان بازگشت استثنابود تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو غمت رابخــــــــــــــــــــــــــــــــور

چقدر سخته...

 

چقدر سخته

تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید وبجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای اینکه

لبریز کنید و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری . .

حس کردم....

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم

چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت . . .

به تو سپرده بودمش

به تو سپرده بودمش

با هزار و یک امید

و حالا برای هزارو یکمین بار

دلم را می برم

تا شکستگی اش را

گچ بگیرند!

شکستی ولی نمیشکنم..

تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم

چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است . . .

باختی...

 

خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .

کاش وقتی شکستی...

کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی

وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی

فقط نیم نگاهی میکردی . . .

میخواهمت ...

در خاطری که " تویی " دیگران فراموشند ،

بگذار در گوشت بگویم

"میخواهمت"

این خلاصه ی

تمام حرفای عاشقانه ی دنیاست ...



زن...

زن جنس عجیبی ست ...

چشم هایش را که میبندی ؛ دید دلش بیشتر می شود !

دلش را که می شکنی ؛ باران لطافت از چشم هایش سرازیر می شود !

انگار درست شده تا روی عشق را کم کند !!!


تو و عروسک ...

این روزها جای خالی تو را با عروسکی پر می کنم

همانند توست مرا دوست ندارد

احساس ندارد

اما هر چه هست دلشکستن بلد نیست


تو...

˙•٠•●روزےخواهَـב رسیـב کـِـہ בرحَسرت تـِکرار ِבُوباره ے مَـטּ خواهی بوב...

وَ مے בانَم روزے کِــہ نَباشم؛ هیچکَس تکرار مـَטּ نَخواهَـבشُـב...مےْگویند:

مُخآطبْ دآشته بآشْ...

برآے عآشِقآنه هآیَتْ!!!

نِمےْدآنند...

مُخآطبِ تَمآمِ عآشِقآنه هآے مَنْ...

تویے!!!….●•٠•˙

سلام روزگار ...

سلام روزگار…
چه میکنی با نامردی مردمان…
من هم …
اگر بگذارند …
دارم خرده های دلم را…
چسب میزنم…
راستی این دل …
دل می شود ؟

مرد باش........مرد

مرد باید مـــــــرد باشه...

شونه هاش پهن باشه که وقتی بهش لم میدی بتونه

تکیه گاهت باشه...دستاش باید بزرگ باشه تا بتونه دستاتو

غرق کنه...

صداش باید مردونه باشه تا وقتی از جیغ جیغای خودت خسته

میشی یه طنین دیگه بهت آرامش بده،

ابروهاش باید پهن باشه برای اینکه وقتی نگاش می کنی نری

تو فکر اینکه کدوم ور ابروش کجه و موقع تمیز کردن از کجاش زیادی

برداشته ...

گاهی باید ته ریش داشته باشه ، هپلی باشه تا رو صورتش

دست بکشی و بگی بهش خارخاری!!

خفه شو...

http://www.speakfa.com/i/attachments/1/1345969534395880_orig.jpg

تـمام نـیـمکـتـهای پـارک دو نـفـره اند

بـی خـیـالــ…

بـه درخـت تـکـیـه مـیـدهـمـ…

بـعـضـی وقـتـا بـایـد

بـقـیه ی احساست رو بـگیـریــــ

بـزنـی تـو گوشـشــــ

باتـمام قـدرت سرش داد بزنی و بگیـــ :

خـفـه شـو دیگـه بـسمهـــ

تا الان هر چی کشیدمـــ

به خـاطـر تو بودهـــ

زندگی +خدا+من

فیلمـ مسـפֿـره اے بہ نامـ "زنـבگـے"
با بازیگر مزפֿـرفـے بہ نامـ "مـלּ"
از کارگرבاטּ פֿــوبـے بہ نامـ "פֿــבا"واقعا بعیـב بوב ...


غلط اضافــی زندگــــیم=تـــــــو

لاک غلط گیــرا برمیدارم

و تو را از تمام خاطراتـــــم پاکـــ میکنم

" تو "

غلــط اضافــی زندگیـــــم بـــــــــــــــودی

روزگارا

تو اگر سخت به من میگیری،

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دلگیرتر از دیروزم،

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

زندگی باید کرد..............................


آموخته ام:

تنهاچیزی که یک شخص میخواهد

دستی برای گرفتن وقلبی برای فهمیدن

ونیز آموخته ام عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت.

قانون عجیب

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

 چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

شنیدی..

شنیدی که دلم گفت بمان ایست

به خدا وقت خداحافظی ات نیست

نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست

گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست

خدایا!!

خدایا ! تو در آن بالا بر قله بلند الوهیتت ، تنها چه می کنی ؟
ابدیت را بی نیازمندی ، بی چشم به راهی ، بی امید چگونه به پایان خواهی برد؟
ای که همه هستی از تو است ، تو خود برای که هستی؟
چگونه هستی و نمی پرستی؟
چگونه نمی دانی عبودیت از معبود بودن بهتر است؟
نمی دانی که ما از تو خوشبخت تریم؟
ای خدای بزرگ ! تو که بر هر کاری توانائی !
چرا کسی را برای آنکه بدو عشق ورزی ،
بپرستی ،
بر دامنش به نیاز چنگ زنی ،
غرورت را بر قامتش بشکنی ،
برایش باشی ، نمی آفرینی؟
چرا چنین نمی کنی ؟
مگر غرورها را برای آن نمی پروریم تا بر سر راه مسافری که چشم به راه آمدنش هستیم قربانی کنیم ؟
خدایا تو از چشم به راه کسی بودن نیز محرومی  

دکتر شریعتی

دکتر شریعتی وجملات زیبایش

مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم

اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.

اخلاص:  یکتایی در” زیستن ” یکتایی در” بودن” یکتویی در “عشق”

حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود. افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش رابی آبی نامیدند .

در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمشان داریم و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی مان.

در عجبم از مردمی که خود زیر ظلمو ستن زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزاد زیست

مرا کسی نساخت، خدا ساخت

مرا کسی نساخت، خدا ساخت
نه آنچنان که “کسی می خواست”،
که من کسی نداشتم.
کسم خدا بود،کس بی کسان.
او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست.
نه از من پرسید و نه از “من دیگر”م.
من یک گل بی صاحب بودم.
مرا از روح خود دمید.
و بر روی خاک و در زیر آفتاب،
تنها رهایم کرد.
“مرا به خودم وا گذاشت”
دکتر شریعتی