زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد......

صدای سکوتــــــــــــ

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد......

صدای سکوتــــــــــــ

بعضی..

بعضی آدمهــــــابعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . ! یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . ! یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . ! یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . ! یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . ! ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . ! یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . ! یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . ! یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !

نگـــــــــــــــــــاهت

در نگـــــــــــــــــــاهت
چیزیــــــــست که نمیدانــــــــــــــــــــــم چیست !
مـــــــــــثل آرامــــــــش بــــــــــعد از یـــــــــــــــک غم
مــــــثل پیـــــــــــدا شدن یـــــــــک لبـــــخنــــد
مــــــــــثل بوی نـــــــــــم بعد از بــــــــاران
در نگـــــــــــــاهت چیزیــــــــــــست که نمیـــــــدانم چیست !
مــن به آن محتاجم

لعنـــت ...

لعنـــت ...

بـــه همـــه قانونهـــای دنیـــا ...

کـــه در آن ,

شکســـتن دل ;

پیگـــرد قانونـــی نـــدارد ....................!

تنهایی من

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی 
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…

از تو دلگیرم

دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام

دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست

از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم

دیگه باورم شده ندارمت

این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر ..  نمیخواد باور کنه نداردت 

نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم 

چی عشق میشه؟

کدوم خواستن کدوم جنون کدوم عشق .. شاید خیلی از این حرفا دروغه تا وقتی باهمیم از عشق میگیم .. نباشیم قولمون حتا دروغه از این عشقایی که زنجیر میشه .. هوس‌هایی که دامن‌گیر میشه می‌ترسم چون دلم بی‌اعتماده .. به احساسی که بی‌تأثیر میشه

چی عشق میشه؟

کدوم خواستن کدوم جنون کدوم عشق .. شاید خیلی از این حرفا دروغه تا وقتی باهمیم از عشق میگیم .. نباشیم قولمون حتا دروغه از این عشقایی که زنجیر میشه .. هوس‌هایی که دامن‌گیر میشه می‌ترسم چون دلم بی‌اعتماده .. به احساسی که بی‌تأثیر میشه

جرم عاشق

جرم من عاشق شدن

حرف من دوست داشتن تو

آن وقت که چکش قاضی به صدا در می آید نگاه من به تو که همه ی زندگی منی

به تو که دوست دارم

وکیل مدافع می گه چرا عاشق شدی اما نمی دونه که کار من عاشق شدن نیست

کار دل عاشقی

من را محکوم کردن به اعدام

محکومم کردن چون تو من را دوست نداشتی طناب دار را دور گردنم می ندازند

حالا دیگه ۱ ۲ ۳ را می گن

و من فقط از تو یک سوال دارم چرا من را دوست نداشتی؟

«نامه ای از خدا»

من خدا هستم، امروز میخوام تمام مشکلاتتو حل کنم، یادت باشه که من نیازی به کمک تو ندارم، اگه در زندگی در شرایطی قرار گرفتی که هیچ کاری از دستت بر نمیاد، تلاش نکن که این شرایطو از بین ببری، با مهربونی مشکلت رو درون جعبه ای قرار بده، به نام مخصوص خدا، مطمئن باش که بالاخره مشکلتو حل میکنم، اما نه در وقتی که تو میخواهی، بلکه در زمانیکه خودم صلاح میدونم، پس از اینکه مشکلتو در درون این جعبه قرار دادی، دیگه نگران هیچی نباش، اون وقت خودتو مشغول کارهای لذت بخش و شادی آور زندگی کن. اگه توی ترافیک گیر کردی، ناامید نشو، در دنیا انسانهایی وجود دارن که رانندگی براشون یه رویای دست نیافتنیه. آیا امروز در محل کار، روز خسته کننده ای داشتی؟ به شخصی فکر کن که سالهاست از محل کارش اخراج شده. آیا از اینکه در رابطة عشقیت موفق نبودی ناراحتی؟ به افرادی فکر کن که هیچ گاه نتونستن لذت عشق ورزیدن رو درک کنن و هیچ وقت کسی عاشقشون نبوده. حسرت می خوری که چرا از تعطیلاتت استفاده نکردی؟ به زنی فکر کن که در اتاق زیر پله نشسته، هفت روز هفته، دوازده ساعت در روز کار میکنه، تا غذای بچه هاشو تامین کنه. ماشینت خراب شده و مجبور شدی چندین مایل پیاده بروی، به شخصی فکر کن که فلجه و آرزومند فرصتیه تا بتونه چند قدم راه بره. خودتو تو آینه نگاه کردی و یک موی سپید دیگه پیدا کردی؟ به بیمار سرطانی که تحت شیمی درمانیه فکر کن، اون آرزو داره مویی داشته باشه تا اونو در آینه نگاه کنه. خودتو گیج و سردرگم می بینی، به این می اندیشی که اصلا زندگی برای چیه؟ هدف من چیه؟ شکر گذار باش، کسایی هستن که اینقدر عمر کوتاهی دارن که حتا فرصت فکر کردن به این سوالاتو هرگز پیدا نمی کنن. خودتو قربانی بد اخلاقی، بد خلقی، و بی توجهی دیگران یافته ای؟ بیاد داشته باش که همیشه اوضاع میتواند از این بدتر باشه، خوشحال باش که تو مثل اونها نیستی، این نامه را برای دوستت هم بفرست، شاید بدون اینکه خودت بفهمی، بتونی زندگی اونو هم بهبود بخشی.

از پندهای لقمان حکیم

دو کلمه را هرگز فراموش نکن:

1-خدا را               2-مرگ را

دو کار را همیشه فراموش کن:

1-به کسی خوبی کردی                    2-کسی به تو بدی کرد

خدا هست هنوز.......

گرچه دلگیر تر از دیروزم

گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند

 لیک باور دارم

دلخوشی ها کمنیست

 زندگی باید کرد

زندگی باید کرد

 گاه با یک گل سرخ

 گاه با یک دل تنگ

گاه باید رویید در پس این باران

 گاه باید خندید

بر غمی بی پایین

زندگی باور میخواهد

ان هم از جنس امید

 که اگر سختی راه به تو یک سینی زد

یک امید قلبی به تو میگوید

که خدا هست هنوز

فرق عاشقی ودوست داشتن

دوست داشتن، از عشق برتر است.. عشق، یک جوشش کور است، و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن، پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.
عشق، بیش تر از غریزه
آب می خورد؛ و هر چه از غریزه سر زند، بی ارزش است. و دوست داشتن، از روح طلوع می کند، و تا هر جاکه یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز، همگام با آن اوج می یابد.
عشق، با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها، بر آن اثر می گذارد، اما دوست داشتن، در ورای سن و زمان و مزاج، زندگی می کند و بر آشیانه ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس،در نهان یا آشکار، رابطه دارد. اما دوست داشتن چنان در روح غرق است، و جذب زیبایی های روح، که زیبایی های محسوس را به گونه یی دیگر می بیند.   

فاصله

فاصله ها......هیچ وقت تمام نمیشوند......حتی در قصه ها......همیشه می گوییند......یکی بود یکی نبود......انگار هیچ وقت نمیشود......همه باشند......همه با هم......در کنار هم باشند......جایی......زمانی......فاصله ای......چیزی نباشد......تا قصه ها کامل شوند......امان ازاین فاصله ها......! کارگر خسته ای سکه ای از جیب جلیقه ی کهنه اش درآورد تا صدقه دهد ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد: "صدقه عمر را زیاد میکند"

فقط خدا

ترسی مبهم وجودم را فرا گرفته..... نمیدانم از چه؟ نمیدانم منشا این واهمه از کجاست؟ از کسی است یا از چیزی؟ زمانی که مشکلات رو هستند حداقل دلگرمم که مشکل خود را میدانم. ولی حالا چه؟ حتی نمیتوانم بفهمم در کجای این دنیای بزرگم......! جز بندگان خوب ایزد یا بنده ی گناه کاری که توسط صاحبش پس خورده و به حال خودش رها شده! مهربانم.... اگر نگاهت به من است وهنوز تنهایم نگذاشته ای پس این ترس ناشی از چیست؟ باوجود توکه واهمه معنایی ندارد.....! شاید ترسی است لازم و اجباری که برای ادامه ی زندگی باید وجود داشته باشد! نکند رهایم کنی......! نمیدانم نمیدانم نمیدانم پس اکتفا میکنم به جمله ی "با یاد خدا دل ها ارام میگیرد" ارامم کن با ارامش بی پایان خودت!

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی  

آره بازم منم همون دیونه همیشگی فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!  

دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت! 

 حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون  

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی اگه واست زحمتی نیست  

بر سر عهدمون بمون منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم ! 

 حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه! میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن تنها دلیل زندگیم! با یه غمی دوستت دارم..

دوست داشتن

تو را دوست میدارم ولی افسوس که توهرگز نمیدانی ، نگاهت میکنم شاید بخوانی ازنگاهم ، ولی افسوس که تو حتی نگاهم رو نمیخوانی مرد به کرات عشق می ورزد اما کم و زن به ندرت اما بسیار

ردپای عشق

ردپایم بی صداست عشق من بی انتهاست... ردپای اشکهایم را بگیر تا بدانی خانه عاشق کجاست. 

ماندنی..

زمان که میگذرد هیچ چیــــــــــــــر برایت نمیماند عکسها آهنگ ها حتی..................؛ کلمات برایت/خاطره میشوند.......... سردرگم تر از همیشه فقط میروی/میگذرانی آنقدر که خوره های روحت دست از سرت برداند...... نگفته بماند بهتر است این روزها درد تکرار میشود.... این که تو نیستی و من / عادت ندارم..........!

ای کاش

ای کاش می‌توانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی‌دریغ باشند در دردها و شادی‌هاشان حتا با نانِ خشکِشان. ــ و کاردهایشان را جز از برایِ قسمت کردن بیرون نیاورند. افسوس! آفتاب مفهومِ بی‌دریغِ عدالت بود و آنان به عدل شیفته بودند و اکنون با آفتاب‌گونه‌یی آنان را اینگونه دل فریفته بودند! شاملو