ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
#دارا بیافتد پای #ســـــارا ها
#ســــارا به هم ریزد الفبارا:)
#سین را ، #الف را ، #را و #ســـارا را !
درهم بپیچانند #دارا را !:)
#دارا نداری را نمیفهمد
ساعت شماری را نمیفهمد
#دارا نمیفهمد که نان از عشق
#ســــارا نمیفهمد ، امان از عشق
#ســـــارای سالِ اولی ، مرد است
دستانِ زبر و تاولی ، مرد است
این پاچه ســـارا مالِ یک زن نیست
#ســارا که مالِ مرد بودن نیست:)
شال سپیدِ روی دوشت کو ؟
گیلاسهای پشتِ گوشت کو ؟
با چشم و ابرویت چها کردی ؟
با خرمن مویت چها کردی ؟
#دارا چه شد #ســـارایمان گم شد ؟
#ســارا و سیبش حرف مردم شد ؟
دنیا بدهکار است ...:)
سکـوتـ کَرده بودنـد...
ودریــآااآ×...
به جـآیِ هر دویشـآن حَرفـ میزد.../
نَفَس می کشَـد،
بزرگـ می شَـود...
رآه می افتـَد،
بَهـآنه می گیـرَد...
و جآی جـآیِ ذهنَتـ را
تَسخیـر می کنَد...
{عشـق}
چه تَپش هـآی زیبـآیی دآرد...!
لورن: دآره بـآرون میآد..
بوگآرت: مےخوآے برسونَمتـ ...؟
لورن: مآشین دآرے؟
بوگآرت: نه چَـتر دآرم...!
فکر کنم دآرے میـآاایے !...
...
که این همه ~گُل~ خودشآن رآ
به کنآر جـآده رسآنده اند...√
خیـــآلِ رویِ {تـو} در هَر طَریق هَمـرآه مآستـ ...
و در جیبهـآیشآن به دنبـآل فَندکـ میگردند...×
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
می روم سـر بگـذارم به بیابان خودم ..
کَفِـ خیـآبآن هآے این شَهر...
پُـر شده از دوستَتـ دآرم هآے سَردے که از دَهـآن افتآده...
دیگر از خـودم× هَم میترسَم..،
که مَـرآ تنهآ بگذآرد...
در دور دَستـ خودم...
~تَنهـآ~ نشسته ام...![×]
لبهـآیَم، سیآه پوشـِ حَرفآییستـ ...که هیچگآه نزدَم...(!)
دَستـ زن زیبآ نیستـ ...
دَستـ زن نآیـآبـ عَستـ ...(!)
...گآهی چِهـ دلچَسبهـ فــرآااآموشی...*
چِهـ درونـَم تنهــــــآاااستـ ...×