غم نویس نیستم...
فقط گاه و بی گاه....
آب و هوای دل را مکتوب می کنم...
همین...
زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش ...
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
بنـــد دلـــم را
به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم
که هر جـــا رفتـی
دلــم را با خود ببری
غــــافل از اینکه
تو پـــا برهنـــه می روی
و بی خبــــر…
عمریست نشسته ام
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی؟!
خوردمشان…
دلت را به هر کسی نسپار ، این روزها بعضی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند …
#زن ظریفـــــــــــــــــــه نه ضعیفه … ضعیف اون مردیه که یک ساعت نمیتونه چشم و دلش رو نگه داره …
مردم این شهر چقدر خوبند !
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند …
ارزان تر از آنچه که فکرش را بکنی بودی ، اما برای من گران تمام شدی
در خاطرش جایی دارم...
دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی
جواب سلامم را هم نمی دهد
دلم تنگ همان کسی است که وَقتی
از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند
دلم تنگ است...تنگ
نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم
دلـــم شـــروعــی تـــازه میخــــــواهــد
.
تــو بیـــــــا
.
.
مــــــرا دوبـــــاره آغـــــــاز کـــن .....!!
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
لیاقــــت בاشتــــه بــــاش ..............!
تنها بودن ، قدرت میخواهد...
و این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمی گذارم...
درد دارد !
وقتـــی مـی رود …
و همــه مــی گــویند : دوستتــــــ نداشتـــــ …
و تـــو نمــی تـــوانـی بــه همــه ثـــابتــــ کنـــی
کــه هـــر شبـــــــ
بــا عـــاشقـــانه هــایـش خـــوابتـــــ مــی کــرد !!
دلتنگی یعنی :
روبروی دریا ایستاده باشی و
خاطره ی یک خیابان خفه ات کنه . . .